جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نیلاب

نیلاب

نیلاب
نیل آب، آب نیل، آبی که در آن نیل رنگرزی حل کرده باشند:
اندر سکاهن شب و نیلاب آسمان
نو جامۀ دورنگ به هر مه برآورید،
خاقانی
لغت نامه دهخدا

سیلاب

سیلاب
آپتچن لوراب فرانسوی آواچ (هجاء) آوات سیل. یا سیلاب آب. سیل آب. یا سیلاب ارغوانی. خون روان، لشگر غمزدگان. یا به سیلاب دادن، در سیل فرو بردن غرق کردن، آب فراوان که بر روی زمین جاری شود
فرهنگ لغت هوشیار

سیلاب

سیلاب
آب فراوان که بر روی زمین جاری شود، جریان سریع آب، سیل، برای مِثال ببند ای پسر دجله در آب کاست / که سودی ندارد چو سیلاب خاست (سعدی۱ - ۹۸)
سیلاب
فرهنگ فارسی عمید

میلاب

میلاب
میله ای چوبین و مجوف که سرش بمیانه قلیان است و ته آن درآب قلیان قراردارد و دود تنباکو بوسیله آن از میان آب عبور کند و بدهان قلیان کش رسد
فرهنگ لغت هوشیار

سیلاب

سیلاب
سیل، آب بسیار که بر اثر باران های شدید یا ذوب برف ها بوجود آمده باشد
سیلاب
فرهنگ فارسی معین

میلاب

میلاب
میله ای چوبین و مجوف که سرش به میانه قلیان است و ته آن در آب قلیان قرار دارد و دود تنباکو به وسیله آن از میان آب عبور کند و به دهان قلیان کش رسد
فرهنگ فارسی معین

میلاب

میلاب
لولۀ چوبی باریک و کوتاه که در ته نی قلیان است و سر آن در آب فرو می رود و دود تنباکو را از میان آب عبور می دهد
فرهنگ فارسی عمید

سیلاب

سیلاب
دهی است از دهستان طیبی سرحدی بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان، دارای 175 تن سکنه است، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، برنج، پشم و لبنیات می باشد، شغل اهالی زراعت و گله داری است، ساکنین از طایفۀ طیبی هستند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

سیلاب

سیلاب
دهی است از دهستان کره سنی بخش سلماس شهرستان خوی. دارای 520 تن سکنه. آب آن از درۀ دیرعلی و چشمه و محصول آنجا غلات، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا