جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نگین دان

نگین دان

نگین دان
انگشتری: زمرد و گیه سبز هر دو هم رنگ اند ولیک زین به نگین دان کشندوزان بجوال. (ارزقی)
فرهنگ لغت هوشیار

نگین دان

نگین دان
نگین خانه. (آنندراج) (ناظم الاطباء). جای نصب کردن نگین در انگشتری. آن جای از انگشتری که نگین در آن نشانند:
زمرد و گیه سبز هر دو یک رنگند
ولیک از آن به نگین دان برند و زین به جوال.
ازرقی.
نگین دان او را چه زود وچه دیر
گهی کرد بالا گهی کرد زیر.
نظامی.
، انگشتری. (فرهنگ فارسی معین).
- نگین دان زمرد (زبرجد) ، یعنی ماه، و بعضی کنایه از فلک گویند، و اول اصح است، چنانکه نظامی گوید:
مه که نگین دان زبرجد شده ست
خاتم او مهر محمد شده ست.
و حکماگویند رنگ ماه سبز است بنابراین او را نگین دان زبرجد گفته اند. (از رشیدی)
لغت نامه دهخدا

نهان دان

نهان دان
غیب دان، آنکه از غیب آگاه است و غیب و نهان را می داند، دانندۀ غیب، عالم الغیب
نهان دان
فرهنگ فارسی عمید

رنگین بان

رنگین بان
دهی است از دهستان رومشکان بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع در 42هزارگزی جنوب غربی کوهدشت و 42هزارگزی غرب راه خرم آباد به کوهدشت. در جلگه واقع است و آب و هوای معتدل دارد و دارای 120 تن سکنۀ شیعه است که از طایفۀ بازوند امرائی و چادرنشین هستند. آب آن از چاه تأمین می شود و محصول آن غلات و لبنیات و پشم است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی است و زنان به قالی بافی اشتغال دارند. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

نگین سای

نگین سای
حکاک. (منتهی الارب) (تفلیسی) (السامی). حکاک مهر و جواهرتراش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

نگین خانه

نگین خانه
نگین دان. (از آنندراج) (ناظم الاطباء). آن جزء انگشتری که در روی آن نگین و سنگهای قیمتی را نصب میکنند. (ناظم الاطباء) :
حسن در خانه زین جلوۀ دیگر دارد
در نگین خانه نگین جلوۀ دیگر دارد.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

نان دان

نان دان
جای نان، صندوق یا سبدی که نان در آن نهند، نان دانی، رجوع به ناندانی شود
لغت نامه دهخدا