معنی ناوردکنان - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ناوردکنان
ناوردکنان
- ناوردکنان
- درحال ناوردکردن: مجنون بهمان ورق شمردن ناوردکنان بجان سپردن، (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
ناوردکنان
- ناوردکنان
- در حال ناورد کردن:
مجنون بهمان ورق شمردن
ناوردکنان بجان سپردن.
نظامی
لغت نامه دهخدا
ناوردکردن
- ناوردکردن
- جولان کردن: گفتامکن ای سلیم دل مرد پیرامن این حدیث ناورد. (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار