جدول جو
جدول جو

معنی کنداور

کنداور
دلیر، شجاع، جنگجو، برای مثال نه شمشیر کنداوران کند بود / که کین آوری ز اختر تند بود (سعدی۱ - ۱۳۸)
تصویری از کنداور
تصویر کنداور
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کنداور

کنداور

کنداور
کندآور. به معنی ’کنداگر’ است که حکیم و دانا باشد. (برهان). حکیم و فیلسوف و دانا را گویند. (فرهنگ جهانگیری). کندا و کنداگر. دانا و حکیم. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). حکیم و دانا. (ناظم الاطباء) (از غیاث) :
سران بزرگ از همه کشوران
پزشکان دانا و کنداوران
همه سوی شاه زمین آمدند
ببستند کشتی به دین آمدند...
ره بت پرستی پراکنده شد
به یزدان پرستی برآکنده شد.
دقیقی (شاهنامه چ دبیرسیاقی ج 3 ص 1319).
، مبارز وپهلوان. (برهان). شجاع ودلیر و پهلوان. (فرهنگ جهانگیری). شجاع و دلیر و پهلوان. (انجمن آرا) (آنندراج) (از فرهنگ رشیدی). پهلوان و دلیر و جنگجو دلاور و مبارز. (ناظم الاطباء). مردمردانه باشد. (نسخه ای از اسدی از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مرد سپاهی و مردانه بود. (نسخه ای از اسدی از یادداشت ایضاً) :
چو گرگین و چون زنگۀ شاوران
همه نامداران کندآوران.
فردوسی.
که آنسو فراوان مرالشکرند
بسی پهلوانان کندآورند.
فردوسی.
بشد با دلیران و کندآوران
بمهمانی شاه هاماوران.
فردوسی.
نه شمشیر کندآوران کند بود
که کین آوری ز اختر تند بود.
سعدی (کلیات چ فروغی ص 324).
، سپهسالار. (برهان) (ناظم الاطباء). این لغت در فرهنگها به صورت گندآور آمده است، بعضی فضلای معاصر صورت اخیر را صحیح دانسته اند. نولدکه و هرن و هوبشمان آن را با کاف تازی از ریشه ’کند’ به معنی شجاع نقل کرده اند. ولف نیز در فهرست شاهنامه ’کندآور’ و ’کندآوری’ را با کاف تازی آورده است. بنابراین ’کندآور’ باید مرکب از کندا (شجاعت) + ور (پسوند اتصاف) باشد نه از کند (شجاع) + آور (آورنده) چه آور در کلمات مرکب از اسم آید: رزم آور. تناور. دلاور. رجوع کنید به آور و گندآور. (حاشیۀ برهان چ معین). به همه معانی رجوع به کندا و کنداگر و گندا و گنداور و آور در همین لغت نامه و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

کندآور

کندآور
شجاع دلیر پهلوان: نه شمشیر کنداور ان کند بود که کین آوری ز اختر تند بود (سعدی) توضیح این لغت در کتب بصورت کنداور کندآور گنداور و گندآور ضبط شده و آنرا بمعانی شجاع و دلیر و پهلوان سپهسالار و سردار منجم و حکیم آورده اند. نولد که و هرن و هوبشمان آنرا با کاف تازی از ریشه کند بمعنی شجاع گرفته اند. ولف نیز در فهرست شاهنامه کندآور و کندآوری را با کاف تازی آورده است. بنابرین کندآور باید مرکب از: کندا (شجاعت) ور (پسوند اتصاف) باشد نه از: کند آور (آورنده) چه آور در کلمات مرکب از اسم آید: رزم آور تناور دلاور. در لغت نامه دهخدا (در کلمه آور آمده: کلمه گندآور چون گفته های فرهنگ نویسان در عربی یا فارسی و مضموم یا مفتوح بودن کاف مضطر بست معنی مجموع مرکب آن ظاهر نیست چه گاهی جز اول کلمه را کندا گرفته اند و گاهی گند اصل کلمه جند عرب دانسته اند و از این رو کندآور را حکیم و فیلسوف معنی کرده اند و گندآور را معنی قائد و سپهسالار داده اند. معنی فیلسوف برای کند آور درست نمی نماید چه خود کندا را فرهنگ نویسان معنی حکیم و فیلسوف میدهند و درین صورت کنداور معنی معقولی ندارد و اگر کلمه گندآور مرکب از گند بمعنی جند باشد معانی شجاع و دلیر در آن توسع یا مسامحه است. صاحب اقرب الموارد گوید: الکند بالضم الشرس الشدید فارسی نقله فریتغ عن بعض کتب العرب. و هم او گوید الکنداکر الشجاع الجسور فارسیه نقلها فریتغ عن بعض کتب العرب. مرحوم بهار معتقد بود که گنداور مرکب از گند (جند) بمعنی خایه و بیضه است و امروزه هم در تداول عامه گویند: فلان مردی خایه دار است و آن تعبیر مثلی است که از آن اقتحام مرد و مقتحم بودن او را اراده کنند. نگه کن سواران و گند آوران چو بهرام و چون زنگه شاوران. (فردوسی) همه ریگ صحرا مرا لشکرند همه نره شیران و گند آورند. (فردوسی) مع هذا این حدس بعید مینماید. از مجموع این مباحث چنین نتیجه میگیریم: کنداور با کاف تازی بمعنی شجاع و دلیر لغه صحیح است و در بیت سعدی (که در بالا نقل شده) بین کنداور و کند تجنیس است، گندآور با کاف پارسی بمعنی لشکر آرا سپه آرا سپهسالار هم درست است، بمعنی منجم و حکیم لغه کندا صحیح است نه کندآور مع هذا کنداوری را مسامحه بمعنی حکمت و دانا یی استعمال کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار

کنداوری

کنداوری
دلیری شجاعت پهلوانی، حکمت دانایی: بصورتگری دست بردی ز مانی بکنداوری گوی بردی ز آزر. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار

کنداوری

کنداوری
دلیری، برای مِثال چگونه سر آمد به نیک اختری / بر ایشان برآن روز کنداوری (فردوسی - ۱/۱۲)، بزرگی
کنداوری
فرهنگ فارسی عمید