جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کالبا

کالبا

کالبا
آش کشک ساییده کشکاب کالجوش: (کالبا خوردم و میلم بهریسه زرتست لیکن از آن زرت و آب و هوای ملبار) (بسحاق اطعمه)
کالبا
فرهنگ لغت هوشیار

کالبا

کالبا
کالجوش، آش کشک سائیده است که کشکاب نیز گویند، (دیوان بسحاق اطعمه ص 181) :
کالبا خوردم و میلم به هریسۀ زر تست
لیکن از آن زرت و آب هوای ملبار،
بسحاق اطعمه
لغت نامه دهخدا

کالبد

کالبد
طرحی که چیزی در آن شکل می گیرد، قالب، تن، بدن، قالبی برای ساختن خشت و آجر، برای مِثال از تن چو برفت جان پاک من و تو / خشتی دو نهند بر مغاک من و تو ی و آنگاه برای خشت گور دگران / در کالبدی کشند خاک من و تو (خیام - ۱۰۳)
کالبد
فرهنگ فارسی عمید

کالباس

کالباس
مخلوطی از گوشت، ادویه و مواد دیگر که داخل پوششی قرار می دهند
کالباس
فرهنگ فارسی عمید

غالبا

غالبا
بیشتر بیشتر اغلب اکثر اوقات: غالبا به ما سر می زند، به احتمال غالب ظاهرا: محتسب گوید که بشکن ساغر و پیمانه را غالبا دیوانه می داند من فرزانه را. (سلمان)
فرهنگ لغت هوشیار

کالتا

کالتا
فرانسوی سو نرگس خرغوس از گیاهان گیاهی است از تیره آله ها که مردابی و مخصوص نواحی مرطوب و آبهای راکد است و دارای کاسبرگها یی برنگهای زرد یا سفید میباشد ولی گلبرگ ندارد. ماده زردی که از کاسبرگهای زرد این گیاه میگیرند در رنگ کردن کره بکار میرود. این گیاه در نواحی شمالی ایران میروید خرغوس اقحوان اجام قرکوز نرگس مرزقی صو نرگس
فرهنگ لغت هوشیار

کالبل

کالبل
یکی از قوای چهارگانه ستارگان در نجوم که آنرا قوه وقتیه نیز گویند و برای کواکب نهاریه در روز و کواکب لیلیه در شب و برای عطارد در مرکز خودش حاصل گردد
فرهنگ لغت هوشیار