جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با غلط کار

غلط کار

غلط کار
اپند غلط کننده خطا کننده، گمراه کننده حیله گر فریبنده
غلط کار
فرهنگ لغت هوشیار

غلط کاری

غلط کاری
خطاکاری، کار غلط کردن، برای مِثال بترس از غلط کاری روزگار / که چون ما بسی را غلط کرد کار (نظامی۵ - ۸۳۲)
غلط کاری
فرهنگ فارسی عمید

غلطکار

غلطکار
فریبنده. حیله ساز. رنگ آمیز. (ناظم الاطباء). گمراه کننده:
از نظر دل به جهان کن نظر
زآنکه غلطکار بود چشم سر.
امیرخسرو دهلوی.
، غلطکننده. خطاکننده. خطاکار
لغت نامه دهخدا

غلط گیر

غلط گیر
آنکه غلط های یک متن چاپی را اصلاح می کند، نمونه خوان، آنچه با آن غلط های یک متن را اصلاح می کنند مثلاً لاک غلط گیر
غلط گیر
فرهنگ فارسی عمید

قلب کار

قلب کار
کسی که سیم و زر ناسره به کار ببرد، برای مِثال خاقانیا به بغداد اهل وفا چه جویی / کز شهر قلب کاران این کیمیا نخیزد (خاقانی - ۸۵۱)، کسی که پول قلب سکه بزند
قلب کار
فرهنگ فارسی عمید

طلا کار

طلا کار
پارسی است تلا کار زر کار زر گر آن که با طلا کار کند تذهیب کننده مذهب، چیزی که کار نقش و نگارش را از طلا ساخته باشند خانه طلا کار شمشیر طلا کار. چیزی را که کار نقش و نگارش از طلا باشد
فرهنگ لغت هوشیار