جدول جو
جدول جو

معنی طی

طی
درنوردیدن، پیمودن،
در علوم ادبی در علم عروض اسقاط حرف چهارم ساکن از مستفعلن که مستعلن باقی بماند و نقل به مفتعلن شود و از مفعولات معولات نقل به فاعلات شود،
مقابل نشر، پیچیدن، لا، نورد، شکن
طی کردن: پیمودن، درنوردیدن، توافق کردن در قیمت چیزی
طی طریق کردن: درنوردیدن راه، گذشتن از راهی، در تصوف پیمودن مراحل سلوک
تصویری از طی
تصویر طی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با طی

طی

طی
پیچیدن، در نوشتن نامه را، در نور دیدن، لوله کردن، طومار کردن
طی
فرهنگ لغت هوشیار

طی

طی
درنوردیدن، پیمودن، پوشاندن، پنهان کردن، ضمن، لا، چیزی که لای چیز دیگر بپیچند
طی
فرهنگ فارسی معین

طی

طی
ابن حسن بن اتش صنعانی انباری. محدث است. واژه ی محدث از ریشه ’حدیث’ گرفته شده و به کسی اطلاق می شود که تخصص در نقل، حفظ و تحلیل احادیث دارد. این فرد معمولاً بر متون حدیثی مسلط است و می تواند صحیح را از ضعیف تشخیص دهد. محدثان نقش نگهدارنده سنت نبوی را داشتند و از طریق کتابت یا روایت شفاهی، احادیث را به نسل های بعدی منتقل کردند. برخی از معروف ترین محدثان عبارتند از بخاری، مسلم، ترمذی و نسائی.
نامش جلهم بن ادد بن زید بن یشحب صالح بن افحشد بن سام بن نوح. نیای قبیلۀ طی و نسبت بدان طائی است و گویند ازین قبیله سه تن پدید آمده اند که هر یک در شیوۀ خود بی نظیر بوده اند، حاتم در جود و داود در فقه و زهد و ابوتمام در شعر. (از انساب سمعانی برگ 364 ’ب’)
لغت نامه دهخدا