معنی صفاوت
- صفاوت
- پاک و بی ریا بودن
واژههای مرتبط با صفاوت
صفاوت
- صفاوت
- صفا صفوت مقابل کدورت
صفاوت
- صفاوت
- فعاله است از صفو. ضد کدر. (معجم البلدان) :
دل تو با صفاوت عقل است
تن تو در لطافت جانست.
مسعودسعد.
مستمعی گفت هان صفاوت بغداد
چند صفت پرسی از صفای صفاهان.
خاقانی
تفاوت
- تفاوت
- ناهمسانی، ناهمگونی، نایکسانی، ناسانی
حفاوت
- حفاوت
- مهربانی کردن
تفاوت
- تفاوت
- از هم جدا و دور شدن دو چیز، اختلاف بین دو چیز
صباوت
- صباوت
- طفولیت، بچگی، کودکی
حفاوت
- حفاوت
- مهربانی کردن، احوالپرسی و نوازش کردن، مبالغه در اکرام و گرامی داشتن کسی
قفاوت
- قفاوت
- نوازش نواخت، پیشکش، نژادگی بزرگ تباری
تفاوت
- تفاوت
- از هم جدا و دور شدن، فرق و اختلاف دایمی داشتن
