جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شیوه گری

شیوه گری

شیوه گری
ناز و کرشمه و دل فریبی. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین) :
اگرچه شهر پر از دلبران چالاک است
تو خود به شیوه گری شیوۀ دگر داری.
نزاری قهستانی.
می چکد شیر هنوز از لب همچون شکرش
گرچه در شیوه گری هر مژه اش قَتّالیست.
حافظ.
، حیله گری. (فرهنگ فارسی معین) :
شاه دانست کآن چه شیوه گری است
دزد خانه به قصد خانه بری است.
نظامی
لغت نامه دهخدا

شیوه گر

شیوه گر
آن که دارای روش و طریقه است، معشوقی که به همه فنون عاشقی آگاه است و ناز و کرشمه به کار برد، حیله گر
فرهنگ لغت هوشیار

شیوه گر

شیوه گر
دارای ناز و عشوه، شیوه کار، شیوه باز، کنایه از معشوق دارای ناز و عشوه
شیوه گر
فرهنگ فارسی عمید

شیوه گر

شیوه گر
شیوه کار. شیوه باز. (ناظم الاطباء). حیله گر. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به شیوه باز شود، آنکه دارای روش و طریقه است. (فرهنگ فارسی معین) ، معشوقی که به همه فنون عاشقی آگاه است و ناز و کرشمه بکار برد
لغت نامه دهخدا