کنایه از مردم گمراه و ملحد. (ناظم الاطباء). کنایه از مردم گمراه و پریشان مذهب که متابعت کتب سماوی نکنند و از اخلاق حسنه و اطوار پسندیده بهره ندارند. (آنندراج). از راه بگشته: چو آن دشتبانان شوریده راه شنیدند یک یک سخنهای شاه. نظامی
دیوانه. مجنون. (از ناظم الاطباء). گم کرده خرد: کشنده دو سرهنگ شوریده رای بنزد سکندر گرفتند جای. نظامی. ، با رأی ناصواب: چه جای است این که بس دلگیر جای است که زد رایت که بس شوریده رای است. نظامی. پریشان خاطر و شوریده رایم همی با فکرت خود برنیایم. نظامی