جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سیمگون

سیمگون

سیمگون
هر چیز سپید به رنگ نقره، (ناظم الاطباء)، روشن، سپید:
دگر روز چون سیمگون گشت باغ
پدید آمد آن زرد رخشان چراغ،
فردوسی،
مبارزیست ردا کرده سیمگون زرهی
مبارزی که سلاحش مخالب و چنگال،
فرخی،
زده دامن کرته چاک از برون
گشاده بر او سینۀ سیمگون،
اسدی،
آب چو نیل برکه اش میگون شد
صحرای سیمگونش خضرا شد،
ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 139)،
شب شبه گون، ردای سیمگون از کتف بنهاد، (سندبادنامه ص 260)،
چکیده آب گل در سیمگون جام
شکر بگداخته در مغز بادام،
نظامی،
- سیمگون سیما، آنکه سیمای سفیددارد:
تیر ماهان برگ زرین کیمیای زر شود
وز نهیب دی حصار سیمگون سیما شود،
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

سیم تن

سیم تن
آنکه تنی سفید چون نقره دارد، نام یکی از همسران بهرام گور پادشاه ساسانی
سیم تن
فرهنگ نامهای ایرانی