جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سه پخت

دست پخت

دست پخت
آنچه که با دست پزند: (شیرینی دست پخت پری بسیار لذیذ بود)
دست پخت
فرهنگ لغت هوشیار

دم پخت

دم پخت
خوراکی مانند پلو و آن چنانست که برنج را میپزند ولی آبکش نکنند و گاه بدان عدس لوبیا ماش افزایند دم پخت دم پختی
فرهنگ لغت هوشیار

دست پخت

دست پخت
غذایی که کسی با دست خود پخته باشد
آشپَزی، هنر روش پختن غذاها، شغل و عمل آشپز، طِباخَت، طَبّاخی
دست پخت
فرهنگ فارسی عمید

دم پخت

دم پخت
برنجی که آبکشی نشده باشد و گاه به آن عدس، لوبیا، ماش یا باقلا بیفزایند، دمپختک
دم پخت
فرهنگ فارسی معین

سه پلشت

سه پلشت
حالتی در قاب بازی که گودی همه قاب ها به سوی بالا باشد، وضع بسیار ناخوشایند
سه پلشت
فرهنگ فارسی معین