جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سست بنیاد

گسسته بنیاد

گسسته بنیاد
آنکه از بنیاد برکنده شده مستاصل، بی ثبات پا در هوا: گرستانم بزور بیداد است ورنه جرم گسسته بنیاد است. (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار

گسسته بنیاد

گسسته بنیاد
مستأصل. برکنده بنیاد. (آنندراج). نااستوار:
گر ستانم به زور بیداد است
ورنه صبرم گسسته بنیاد است.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

سست نهاد

سست نهاد
بی بنیاد. ناپایدار. نااستوار:
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوزه عروس هزار داماد است.
حافظ
لغت نامه دهخدا