جدول جو
جدول جو

معنی روزی خوار

روزی خوار
آنکه روزی می خورد، انسان یا حیوان که بهره و نصیب از رزق وروزی دارد
تصویری از روزی خوار
تصویر روزی خوار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با روزی خوار

روزی خوار

روزی خوار
مُرتَزَق. (یادداشت مؤلف). مردم. خلایق. (شرفنامۀ منیری در ذیل روزی خواران). روزی خورنده. هریک از افراد آدمی:
گوید از دیدن حق محرومند
مشتی آب وگل روزی خوارش.
خاقانی.
وظیفۀ روزی خواران بخطای منکر نبرد.
(گلستان).
در بعض نسخه های گلستان بصورت مذکور است در نسخۀ چ فروغی ’وظیفۀ روزی’ است. مؤلف در فیشهای خود به ’وظیفۀ روزی خواری’ تصحیح قیاسی کرده است
لغت نامه دهخدا

خوزی خوار

خوزی خوار
خورندۀ گوشت کوفته شده. (ناظم الاطباء) ، دیوث. کسی که معاش وی از اعمال ناشایستۀ زنش بگذرد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). غلتبان:
یکیش خام طمع خوانَد و یکی بدنفس
یکی کلنگی گوید یکی چه خوزیخوار.
کمال اسماعیل
لغت نامه دهخدا

روزی خواره

روزی خواره
روزی خوار. روزی خورنده: یکی روزی خواره بود و یکی روزی دهنده. (قابوس نامه). روزی آن است که روزی به روزی خواره دهی. (قابوس نامه). پیره زنی زن حاتم را گفت حاتم روزی چه مانده است گفت حاتم روزی خواره بود روزی ده اینجاست نرفته است. (تذکره الاولیاء عطار چ استعلامی ص 299). و رجوع به روزی خوار شود
لغت نامه دهخدا

روزه خوار

روزه خوار
آنکه در ماه رمضان روزه میخورد و روزه نمیگیرد. مقابل روزه دار. (از ناظم الاطباء). روزه خور
لغت نامه دهخدا