استوار عهد. که پیمان و عهد محکم دارد. کسی که از عهد و پیمان خود نگاهداری می کند. (ناظم الاطباء). صادق الوعد. صادق الوعده: شاه مسعود کاختر مسعود در مرادش درست پیمان باد. مسعودسعد. با پشت و دل شکسته آمد در خدمت تو درست پیمان. خاقانی. اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش حریف حجره و گرمابه و گلستان باش. حافظ. من و شوخ درست پیمانی که خم زلفش از شکن برگشت. ظهوری (از آنندراج)
بی ثبات درعهد و شرط و پیمان شکن. (ناظم الاطباء) : نه رفیق مهربان است حریف سست پیمان که به روز تیرباران سپر بلا نباشد. سعدی (کلیات چ فروغی ص 105). ای سخت جفای سست پیمان رفتی و چنین برفت تقدیر. سعدی. سست پیمانا چرا کردی خلاف عقل ورای صلح با دشمن اگر با دوستانت جنگ نیست. سعدی