جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دوربل

دوربل

دوربل
بی وفا و بی حقیقت و نمک بحرام. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از برهان)
لغت نامه دهخدا

دوربه

دوربه
دهی است از بخش اشنویۀ شهرستان ارومیه. 223 تن سکنه. آب آن ازچشمه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

دوربر

دوربر
دوروبر. حول. پیرامون. حوالی. (یادداشت مؤلف). رجوع به دور و برشود
لغت نامه دهخدا

دوابل

دوابل
به معنی بچه خوکان است. خوک بچگان. (از اقرب الموارد) (یادداشت مؤلف). رجوع به دَوْبَل شود
لغت نامه دهخدا

دوبل

دوبل
دو برابر، مضاعف، بخش دو لایۀ لباس که در هنگام دوختن، روی خودش تازده و دوخته شده باشد،
در ورزش ویژگی بازی تنیس، پینگ پونگ یا بدمینتون که در آن ها هر تیم به جای یک بازیکن، دو بازیکن را وارد زمین می کند و بازی چهار نفره اجرا می شود
دوبل
فرهنگ فارسی عمید