جدول جو
جدول جو

معنی چامین

چامین
شاش، ادرار، مایعی زرد رنگ مرکب از آب اسید اوریک نمک طعام و املاح دیگر که از طریق آلت تناسلی دفع می شود
شاش، ادرار، پیشاب، بول، زهراب، پیشار، پیشیار، میزک، چامیز، چامیر، چمین، کمیز، گمیز، شاشه
غایط، پلیدی
تصویری از چامین
تصویر چامین
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چامین

چامین

چامین
چامیر، چامیز، شاش، (برهان)، بول، (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام)، کمیز، (ناظم الاطباء)، ادرار، پیش آب، و رجوع به شاش شود، غایط، (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام)، و رجوع به غایط شود، سرگین حیوانات را نیز گفته اند، (انجمن آرا) (آنندراج) (فرهنگ نظام)، و آن را چمین نیز گفته اند، (انجمن آرا) (آنندراج)، چمین مخفف آن است، (فرهنگ نظام) :
بس کن که هر مرغ ای پسر
کی خوش خورد انجیر تر
شد طعمه طوطی شکر
وان زاغ را چامین خر،
مولوی (از آنندراج)،
و رجوع به چمین و سرگین شود
لغت نامه دهخدا