جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ثم

ثم

ثم
آنجا. ثَمَّه:
هست احول را در این ویرانه دیر
گونه گونه نقل نو که ثم ّ خیر.
مولوی
لغت نامه دهخدا

ثم

ثم
قماش مشکهای آب و آوندها، مالهم ثم ّ و لا رم ّ. مایملک ثّما و لا رَمّا، هیچ ندارند. هیچ ندارد
لغت نامه دهخدا

ثم

ثم
حرف عطف است برای مهلت. پس. سپس. باز. پس از آن، هم. وَ هم، ثم ماذا، سپس چه ؟ نتیجه چیست ؟
لغت نامه دهخدا

ثم

ثم
گرد کردن. فراهم آوردن، پاسپر کردن، نیکو کردن، چیزی به اصلاح آوردن، رُفتن خانه و جای، مرمت کردن: کنا أهل ثَمه و رمّه، جعجع الدهر بی عن ثَمَه و رَمّه، أی عن قلیله و کثیره، فراهم و گرد آوردن چیزی را. (و استعمال آن در گیاه بیشتر است) ، ثم ّ یده بالحشیش، بعلف مالید دست را، ثمت الشاه النبت، برکند گوسپند گیاه را از بن، ثم ّ طعام، خوردن همه طعام بد و نیک آن را
لغت نامه دهخدا