پیشه گر پیشه گر پیشه ور. پیشه کار: عقل قوت گیرد از عقل دگر پیشه ور کامل شود از پیشه گر. مولوی. رجوع به پیشه ور شود لغت نامه دهخدا
پیشه ور پیشه ور اهل حرفه صنعتگر صانع صنعتکار پیشه کار پیشه گر: و پیشه ور و بازرگان بیشتر غریب اند زیرا که مردمان این ناحیت (قارن) جز لشکری و برزیگر نباشند. توضیح فرهنگستان پیشه وران (جمع پیشه ور) را بجای کسبه و اصناف پذیرفته است فرهنگ لغت هوشیار
پیشه ور پیشه ور کسی که دارای کار و هنر و پیشه است، پیشه کار، پیشه گر، دارای پیشه، برای مِثال به پایان رسد کیسۀ سیم و زر / نگردد تهی کیسۀ پیشه ور (سعدی۱ - ۱۶۵) فرهنگ فارسی عمید