جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پیروزمندی

فیروزمندی

فیروزمندی
فیروزی. پیروزی. فیروز شدن. پیروز گشتن. فرخ فالی:
به فرخ فالی و فیروزمندی
سخن را دادم از دولت بلندی.
نظامی.
سپه را که فیروزمندی رسد
ز یاری ّ یکدل بلندی رسد.
نظامی.
ببینیم کز ما بلندی که راست
در این کار فیروزمندی که راست.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیروزمند

پیروزمند
با پیروزیمظفرمنصور فاتح فیروزمند، بمراد رسیده کامیاب: بنوعی دلم گشت پیروز مند کزان گونه دیوی در آمد ببند. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیروزمند

پیروزمند
پیروزی یافته، به پیروزی رسیده، مظفر، پیروزوَر، کامیاب
پیروزمند
فرهنگ فارسی عمید