جدول جو
جدول جو

معنی پوستین پیرا

پوستین پیرا
پوستین دوز، واتگر
تصویری از پوستین پیرا
تصویر پوستین پیرا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پوستین پیرا

پوستین پیرای

پوستین پیرای
پوستین دوز، فراء، واتگر:
بخارپشت نگه کن که از درشتی موی
به پوست او نکند طمع پوستین پیرای،
کسائی،
، و انوری در بیت ذیل از پوستین پیرای معنی مؤدب و مهذب یا عذاب دهنده و شکنجه کننده خواسته است:
گر حسودت بسیست عاجز نیست
اژدها از جواب مارافسای ...
بشب و روزشان سپار که نیست
زین نکوتر دو پوستین پیرای،
انوری
لغت نامه دهخدا

بوستان پیرا

بوستان پیرا
بوستان پیرای، باغبان، (آنندراج)، بستان پیرا، بوستان بان، (فرهنگ فارسی معین) :
اگر از دورباش بوستان پیرا نیندیشد
سر از یک طوق با قمری کند سرو روان بیرون،
صائب،
بسعی بوستان پیرا چه حاجت باغ مینو را،
یغما (از ضیاءاللغه)،
رجوع به بستان پیرا و بستان پیرای شود
لغت نامه دهخدا

پوستین سرا

پوستین سرا
دهی جزء دهستان حومه بخش صومعه سرای شهرستان فومن، واقع در هفتهزارگزی شمال باختری صومعه سرا. کنار راه شوسۀ صومعه سرا به اباتر. جلگه، معتدل مرطوب. دارای 400 تن سکنه. آب آن از رود خانه ماسوله. محصول آنجابرنج و توتون و سیگار و ابریشم و چای. شغل اهالی زراعت و مکاری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پوست پیرا

پوست پیرا
کسی که پوست حیوانات را پاک می کند و پرداخت می دهد، دباغ، آشگر
پوست پیرا
فرهنگ فارسی عمید

پوست پیرا

پوست پیرا
آنکه پوست را دم دهد، آنکه پوست حیوانات آش نهد، پوست پیرای، دباغ، (منتهی الارب) (دهار) (دستور اللغۀ ادیب نطنزی)، آش گر، چرمگر، صرّام، فرّاء، واتگر، پوستین دوز: امحس، پوست پیرای ماهر و زیرک، (منتهی الارب)، دباغ ماهر، آشگر حاذق و آزموده
لغت نامه دهخدا