جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با باز پس رفتن

بازپس رفتن

بازپس رفتن
بعقب رفتن. (ناظم الاطباء). پس پس رفتن. واپس رفتن: احمد جنگ میکرد و بازپس میرفت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 436).
هر کمان کز پس کشندش بیشتر
تیر او بیشک رود در پیشتر
بازپس نرود بره گر حیله ساز
کی تواند جُسْت ز آب رود باز؟
عطار.
و رجوع به بازپس سپردن شود
لغت نامه دهخدا

بازپس گرفتن

بازپس گرفتن
عقب نشینی کردن. برگشتن. بعقب نهادن:
گرفتم قدم لاجرم بازپس
که پاکیزه به مسجد از خار و خس.
سعدی (بوستان) ، بازخمید، کسی بطعنه شخصی را باز نمود و بطعنه حکایت او کرد. (فرهنگ سروری). کسی که بعنوان طعنه صدارت کسی کند و بکنایه سخن شخصی را بازنماید گویند ’باز خمید’ یعنی بطعنه سخن او را گفت و صدارت او کرد. (برهان) (آنندراج) (ارمغان آصفی) ، والوچانیدن کسی. رجوع به خمانیدن شود
لغت نامه دهخدا