جدول جو
جدول جو

معنی یادباد

یادباد
یاد، ذکر، یادکرد، برای مثال گویم آنگاه بدان قطره یک داروی خواب / یادباد ملکی ذوحسبی ذونسبی (منوچهری - ۱۸۹)
تصویری از یادباد
تصویر یادباد
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با یادباد

یادباد

یادباد
به یاد، یادبود، یادکرد، ذکر، و مجازاً شادی ِ سلامت:
گویم آنگاه بیارید یکی داروی خواب
یادباد ملکی ذوحسبی ذونسبی،
منوچهری،
،
و در این شعر فردوسی ’بلند باد’، ’پرآوازه باد’، ’مذکور باد’ را رساند:
که نوشه زیاد از بزرگان قباد
بهر کشوری نام او یاد باد،
، و در این بیت دعای نیک رفتگان را باشد:
زمال و منصب دنیا جز این نمی ماند
میان اهل مروت که یادباد فلان،
سعدی،
، و در اشعار ذیل ’بخاطر باد’، ’در حافظه باد’ معنی می دهد:
دل شهریار جهان شاد باد
همه گفتۀ من ورا یاد باد،
فردوسی،
که شاه جهان جاودان شاد باد
سرو تاج او بنده را یاد باد،
فردوسی،
اقوال دشمن یاد باد
او شاد و دشمن در عنا،
ناصرخسرو،
، و در اشعار ذیل علاوه بر معنی ’به خاطر باد’، رایحه ای از صورت تحسین و شگفتی نیز وجود دارد ومعنیی قریب به ’خوشا’ دارد:
فرخ و روشن و جهان افروز
خنک آن روز یاد باد آن روز،
نظامی،
یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهرۀ ما پیدا بود،
حافظ،
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد،
حافظ،
در چین طرۀ تو دل بی حفاظ من
هرگز نگفت مسکن مألوف یاد باد،
حافظ،
یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود،
حافظ،
یاد باد آن کو به قصد خون ما
عهد را بشکست و پیمان نیز هم،
حافظ،
و گاه از این جملۀ دعائی ’باد’ حذف شود:
یادایامی که با هم آشنا بودیم ما
هم خیال و هم صفیر و هم نوا بودیم ما،
صائب
لغت نامه دهخدا

یادبود

یادبود
چیزی که به رسم یادگار به کسی می دهند، یادگار، مراسمی که به یاد کسی برگزار شود
یادبود
فرهنگ فارسی عمید

یاد باد

یاد باد
یاد کرد یاد ذکر: گویم آنگاه بیارید یکی داروی خواب یاد باد ملکی ذوحسبی ذونسبی. (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار

یادبود

یادبود
یادگار، یادگاری، مراسمی که به یاد کسی برگزار شود
مجلس یادبود: مجلسی که از برای یادبود و تذکر مرده برپا دارند
یادبود
فرهنگ فارسی معین