جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نفاثات

نفاثات

نفاثات
جمع نفاثه، دمندگان فوت کنندگان جادوگران زن جمع نفاثه: دردمنده فوت کننده، زنان جادوگر ساحرات
فرهنگ لغت هوشیار

نفاثات

نفاثات
جَمعِ واژۀ نفاثه، به معنی ساحر.
- نفاثات فی العقد، زنان ساحره. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج). زنان دردمندۀ سحر بر عقده ها. (از غیاث اللغات) (از آنندراج). زنان ساحر که در گره های ریسمان جادو دمند. (فرهنگ خطی). زنان جادوگری که ریسمان را گره زنند و بر آن جادو دمند. (از اقرب الموارد). قوله تعالی: و من شرالنفاثات فی العقد. (قرآن 4/113).
قل اعوذت خواند باید کای صمد
هین ز نفاثات افغان وز عقد.
مولوی
لغت نامه دهخدا

نفاضات

نفاضات
جمع نفاضه، برگ های ریخته، میوه افتاده، باز پس مانده جمع نفاضه: آنچه از جامه و مثل آن ساقط و ریخته شود چون آنرا تکان دهند و بجنبانند، ضعفا و عاجزان لشکر که گویا از عسکر باز افتاده و ساقط شده اند: چند مرحله میرفتند و نفاضات لشکر را می کشتند. توضیح همین کلمه در جامع التواریخ رشیدی چا. ترکیه ج 2 جز 2 ص 51 س 17 بغلط} نفاضات {آمده
فرهنگ لغت هوشیار

نفایات

نفایات
جمع نفایه، نبهره ها دور افکندنی ها جمع نفایه: و خلقی از نفایات سنان و سیف و بقایای منون و حیف... پیش از من در نفا در آمده
فرهنگ لغت هوشیار

نفاخات

نفاخات
جَمعِ واژۀ نفاخه. (ناظم الاطباء). رجوع به نُفّاخَه شود
لغت نامه دهخدا

نفثات

نفثات
نفثه ها، دمیدن ها، آب دهان انداختن ها، جمعِ واژۀ نفثه
نفثات
فرهنگ فارسی عمید