گله و شکایت کردن، برای مثال مستی مکن که ننگرد او مستی / زاری مکن که نشنود او زاری (رودکی - ۵۱۱)، باده خور و مستی کن مستی چه کنی از غم / دانی که به از مستی صد راه یکی مستی (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۹۰)
کاهلی کردن. اهمال نمودن. قصور: بپرسش یکی پیش دستی کنم از آن به که در جنگ سستی کنم. فردوسی. چون جنگ سخت شد زرافه سستی کرد. (فارسنامه ابن البلخی). و لشکر سلطان در کوشش سستی کردند. (مجمل التورایخ والقصص). دل آزرده را سخت باشد سخن چو خصمت بیفتاد سستی مکن. سعدی