معنی گذار کردن گذار کردن گُذار کَردَن عبور کردن، گذشتن، برای مثال هردم آنجا گذار می کردم / آب از آن چشمه سار می خوردم (جامی۱ - ۲۲۵) عبور کردن، گذشتن، برای مِثال هردم آنجا گذار می کردم / آب از آن چشمه سار می خوردم (جامی۱ - ۲۲۵) تصویر گذار کردن فرهنگ فارسی عمید