معنی قصارت کردن قصارت کردن شستن، شستشو دادن، برای مثال امام خواجه که بودش سر نماز دراز / به خون دختر رز خرقه را قصارت کرد (حافظ - ۲۷۲ حاشیه) تصویر قصارت کردن فرهنگ فارسی عمید
قصارت کردن قصارت کردن شستن شستشو دادن شستن: امام خواجه که بودش سر نماز دراز بخون دختر رز خرقه را قصارت کرد. (حافظ 90) فرهنگ لغت هوشیار
اشارت کردن اشارت کردن نماریدن، فرمان دادن، رازگونگی، اندرز دادن، رایزنی نمودن بسوی چیزی بدست و ابرو و جز آن، فرمودن کسی را فرمان دادن، با حرکتی دست و چشم و ابرو مطلبی را القا کردن برمز نمودن، تقریر کردن بیان کردن، شور کردن مشورت کردن، نصیحت کردن اندرز دادن فرهنگ لغت هوشیار
تجارت کردن تجارت کردن داد و ستد کردن بازرگانی کردن بازرگانی کردن داد و ستد کردن معامله کردن فرهنگ لغت هوشیار