معنی قحط سال
- قحط سال
- سال خشک بی باران
واژههای مرتبط با قحط سال
قحط سال
- قحط سال
- غاز سال سال بی باران خشکسال سال خشک بی باران سال مجاعه
قحط سالی
- قحط سالی
- خشک سالی
قحط سالی
- قحط سالی
- خُشکسالی، سال کمیابی و گرانی خواربار، تَنگ سال، تَنگ سالی، بَدسالی
قحط سالی
- قحط سالی
- غاز سالی خشکسالی، کمیابی خشکسالی، کمیابی نایابی
قحطسال
- قحطسال
- سال خشک بی باران. (ناظم الاطباء). خشک سال. (آنندراج). سال مجاعه. (ناظم الاطباء) :
وز بنۀ طبع در این قحطسال
نزل بیفکنده و بنهاده خوان.
خاقانی
قحط ناک
- قحط ناک
- زمانی که در آن قحط و غلا باشد مثلاً سال قحط ناک
قحط زار
- قحط زار
- غاز زار جایی که قحط زده است قحط زده
قحط رجال
- قحط رجال
- کمیابی مردان با دانش
قحط رجال
- قحط رجال
- کمیابی مردمان بادانش. (ناظم الاطباء). قحطالرجال