معنی فورا - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با فورا
فورا
- فورا
- بشتاب، دردم، بیدرنگ، در حال، در تازی نیامده باشتاب زود
فرهنگ لغت هوشیار
فورا
- فورا
- آنی، بزودی، بلادرنگ، بلافاصله، بی تامل، بی درنگ، درحال، سریعاً، فی الحال، فی الفور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
صفورا
- صفورا
- مصرف کننده اندوخته ها، خالی کننده ظروف، نام همسر حضرت موسی (ص)، دختر حضرت شعیب
فرهنگ نامهای ایرانی