جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با غورمگس

غورمگس

غورمگس
مگس های سبزرنگی که بر روی اجساد و بقایای حیوانات خصوصاً بر روی خون های خارج شده از بدن حیوانات پس از ذبح آن ها زندگی می کنند
فرهنگ فارسی معین

غورمگس

غورمگس
نوعی از مگس سرخ مایل به سبزی، و بعضی گویند: نوعی زنبور کوچک مانند مگس است که چشم کبود و رنگ سبز دارد. (از برهان قاطع). خرمگس. (آنندراج) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

غور مگس

غور مگس
مگسهای سبز رنگی که بر روی اجساد خصوصا بر روی خونهای خارج شده از بدن جانوران پس از ذبح آنها زندگی می کنند
فرهنگ لغت هوشیار

شیرمگس

شیرمگس
عنکبوت زیرا مگس را شکار می کند، جانوری بندپا با غده هایی در شکم که ماده ای از آن ترشح می شود که از آن تار می تند و در آن زندگی و به وسیلۀ آن شکار می کند
تارتَن، تارتَنَک، کاربافَک، کارتَن، کارتَنَک، مَگَس گیر، تَنَنده، تَنَندو، کَراتَن
شیرمگس
فرهنگ فارسی عمید

غورمود

غورمود
در تداول گاریچیها: خوراک که به اسب دهند، غرموت، غرمود، رجوع به غرموت شود
لغت نامه دهخدا

شیرمگس

شیرمگس
عنکبوت. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری) (از برهان). به معنی عنکبوت است که مگس گیرد. (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به عنکبوت شود
لغت نامه دهخدا

خرمگس

خرمگس
نوعی مگس درشت با خرطومی کوتاه و برجسته که در جاهای مرطوب تخم گذاری می کند
خرمگس معرکه: کنایه از مزاحم مثلاً برخرمگس معرکه لعنت!
خرمگس
فرهنگ فارسی عمید