جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با عنقود

عنقود

عنقود
خوشه، گل آذین خوشه ای خوشه دیس خوشه (انگور و جز آن)، جمع عناقید
عنقود
فرهنگ لغت هوشیار

عنقود

عنقود
خوشۀ انگور و پیلو و بطم و مانند آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنچه از دانۀ انگور و یا اراک و یا بطم و از قبیل آنها، بر یک شاخه گرد آمده و متراکم باشند. (از اقرب الموارد). عِنقاد. رجوع به عنقاد شود. ج، عَناقید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، علم است مر گاو نر را. (منتهی الارب). نام گاو نر. (ناظم الاطباء) ، نباتی است پرشاخ و بقدر سه شبر. و برگش مثل سداب و زیره، و بی شکوفه. و خوشۀ او سرخ مملواز تخم. و در رایحه شبیه به سداب. سرد و خشک و مقوی اعضا و مانع ریختن مواد به اعضاء. و ضماد او رافع اورام حاره و التهاب آن، و مسکن حدت خون و صفرا است. و قدر شربت آن تا سه درهم. (از تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا

عنقاد

عنقاد
خوشۀ انگور و خوشۀ پیلو و خوشۀ بطم و مانند آن. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عُنقود. رجوع به عنقود شود
لغت نامه دهخدا

منقود

منقود
پول نقد و حاضر و آماده. (ناظم الاطباء) ، نقدیافته. نقدینه یافته: همه گرانبار دو اجر جزیل و دو ثواب جمیل با مساکن خویش رفتندی یکی منقود از خزاین سلطان و یکی موعود از حضرت رحمان. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 420)
لغت نامه دهخدا

نقود

نقود
نقدها، پول و بهاها، جدا کردن پولهای خوب از بد، سره کردن ها، جمعِ واژۀ نقد
نقود
فرهنگ فارسی عمید