جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با صورت پذیر

صورت پذیر

صورت پذیر
چهره پذیر، شدنی پذیرنده صورت قبول کننده صورت، جوهری که صورت قبول کند، انجام شدنی ممکن: اثری از آثار و معالم علم... جز بر سده سیادت و وساده حشمت او صورت پذیر نیست
فرهنگ لغت هوشیار

صورت پذیر

صورت پذیر
پذیرندۀ صورت. قبول کننده صورت، انجام شدنی. ممکن
لغت نامه دهخدا

عبرت پذیر

عبرت پذیر
عبرت پذیرنده، آنکه پند و عبرت می گیرد، عبرت گیر
عبرت پذیر
فرهنگ فارسی عمید

عبرت پذیر

عبرت پذیر
عبرت پذیرنده. که عبرت بپذیرد. عبرت بین. عبرت گیر:
در آن شهر شد با تنی چند پیر
همه غایت اندیش و عبرت پذیر.
نظامی
لغت نامه دهخدا

صورت ناپذیر

صورت ناپذیر
انجام ناشدنی. ناممکن. غیرممکن. نشدنی
لغت نامه دهخدا