خرقه که از جامه بیرون کنند و بر دست و مانند آن بندند. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد) (تاج العروس). ج، خبائب، گوشت بدرازا بریده و تنگ کرده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). ج، خبائب، شکم وادی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، خبائب
این کلمه صورت دیگر مصدر رباعی مجرد ’خبعاث’ است که همواره بصورت ’افعلال’ یعنی ’اخبعثاث’ استعمال میشود. ’اخبعثاث’ بمعنای ’چون شیر راه رفتن’ است. چون: اخبعث فی مشیته اخبعثاثاً، ای مشی مشیه اسد. (متن اللغه)