جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خبرچینی

خارچینی

خارچینی
ماده ای سخت و صلب که مردم چین از آن آئینه سازند، (ناظم الاطباء)، خاکی را نامند که پس از جوشاندن از آن شیشه می سازند، (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 384)، پیکان تیری را نامند که چون بر انسان گذرد هلاکت آرد، (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 384)، پیکان تیر، (ناظم الاطباء) :
کسی که شود مانع وصل یار
کند سینه اش خارچینی گذار،
ابوالمعانی (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 384)،
، زخم مهلک، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

خبرچین

خبرچین
کسی که گفتار، کردار یا اسرار کسی را برای دیگران نقل می کند، سخن چین، جاسوس
خبرچین
فرهنگ فارسی عمید

خبرچین

خبرچین
جاسوس، آن که رفتار و گفتار کسی را برای دیگران نقل کند
خبرچین
فرهنگ فارسی معین

خبرینی

خبرینی
آنکه منسوب است به خبرین که قریه ای است از اعمال بست
لغت نامه دهخدا

خبرچین

خبرچین
آنکه کسب خبر کند و خبری را از محلی به محل دیگر برد، جاسوس، آنکه از روی پلیدی و بهم انداختن مردمان خبری را از کسی یا محلی بکس دیگر رساند. سخن چین. نمام. فتنه انگیز
لغت نامه دهخدا