معنی تبسی - فرهنگ فارسی عمید
معنی تبسی
- تبسی
- طبق فلزی، سینی، برای مثال باز در بزم چمن، نرگس سرمست نهاد / بر سر تبسی سیمین قدح زرّ عیار (ابن یمین - ۱۰۸)
تصویر تبسی
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با تبسی
تاسی
- تاسی
- یکدیگر را به صبر فرمودن پیروی رویکرد، شکیبایی پیروی کردن اقتدا کردن، شکیب ورزیدن شکیبایی کردن، پیروی اقتدا، شکیبایی
فرهنگ لغت هوشیار