معنی پهنادار - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پهنادار
پهنادار
- پهنادار
- دارندۀ پهنا. پردر. پرعرض. دارای پهنا. عریض
لغت نامه دهخدا
جهاندار
- جهاندار
- نگهبان جهان پادشاه سلطان، مدیرامور جهان پادشاهی که مملکت را نیکو اداره کند مقابل جهانگیر
فرهنگ لغت هوشیار
پهلودار
- پهلودار
- صاحب مال، دارای مال و مکنت که به کسان و نزدیکان خود سود برساند و دیگران از پهلوی او سود و بهره ببرند
فرهنگ فارسی عمید