جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پذیرفتکاری

پذیرفتکاری

پذیرفتکاری
قبول پذیرفتاری، فرمانبرداری مطاوعت، اقرار اعتراف
پذیرفتکاری
فرهنگ لغت هوشیار

پذیرفتگاری

پذیرفتگاری
قبول پذیرفتاری، فرمانبرداری مطاوعت، اقرار اعتراف
پذیرفتگاری
فرهنگ لغت هوشیار

پذیرفتگاری

پذیرفتگاری
قبول. تعهد. تکفّل. ضمان: عبدالله بن حازم به خراسان شد از قبل عبدالله بن زبیر عبدالملک بسیار نامه کرد به عبداﷲ البته قبول نکرد و گفت هفت سال خراسان بتو دهم و پذیرفتگاری کرد البته قبول نکرد و گفت... (تاریخ طبری ترجمه بلعمی). ایشان راه تبصبص... پیش گرفتند و از زبان عبدالملک بن نوح پذیرفتگاریها کردند. (ترجمه تاریخ یمینی).... که عضدالدوله و مؤیدالدوله به شمس المعالی رسول فرستادند و التماس کردند که فخرالدوله را بخدمت ایشان بازفرستد و بر سر آن پذیرفتگاری بسیار کردند از خزاین و اموال. (ترجمه تاریخ یمینی).
، پذیرفتگاری کردن، ضمان. (تاج المصادر بیهقی). تعهّد. تعهد کردن. برعهده گرفتن. قبول کردن
لغت نامه دهخدا

پذیرفتکار

پذیرفتکار
قبول کننده پذیرفتار، فرمانبردار مطاوع، مقر معترف خستو، سردار ریش سفید قوم زعیم
فرهنگ لغت هوشیار

پذرفتکاری

پذرفتکاری
قبول پذرفتاری، فرمانبرداری اطاعت، اقرار اعتراف، آفرین درود دعا اعتذار معذرت
فرهنگ لغت هوشیار