از خاورشناسان است و کتابی در باب فتوحات عرب در مصرنوشته است. (از لاروس) ، جائی را گویند که همیشه آفتاب در آنجا بتابد و آن نقیض نساست. (برهان قاطع). جائی که همیشه آفتاب تابد. ضد نسا. (فرهنگ رشیدی) (از فرهنگ شعوری). و در اصل بتاب بلکه باتاب بوده یعنی گرمی و پرتو آفتاب آنجا را میگرفته بر ضد نسا که جائی را گویند که آفتاب نتابد. (آنندراج) (از انجمن آرا). شمال. مقابل نسا. (ناظم الاطباء). جای آفتاب گیر. (از فرهنگ نظام). این کلمه در تداول عامۀ گناباد هنوز هم متداول است
نوعی از سلاح جنگ باشد، و آن آهنی چند است که بهم وصل کرده اند و بر روی آن مخمل و زربفت و امثال آن کشیده اند و در روزهای جنگ پوشند و به ترکی قتلاو گویند. (برهان) (انجمن آرا) (از آنندراج). کلمه ترکی جغتایی است. (از حاشیۀبرهان چ معین). نوعی از لباس آهنین که در روی آن مخمل و زربفت کشیده در روز جنگ پوشند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ خطی). جامه ایست که در روز جنگ پوشند و گاهی از مخمل سازند و پاره های آهن موصل بر روی آن کشند. (رشیدی). پاره های آهن موصل که مخمل به روی آن کشند و در روز جنگ پوشند و آن تابهای آهنی باشد که بر آن مخمل یا نبات کشیده استعمال مینمایند. (غیاث). نوعی از سلاح باشد که در روز جنگ پوشند. (جهانگیری). سلاح آهنین که در وقت جنگ پوشند. (شرفنامۀ منیری) : بسر بر نهاده ز زر مغفری ز پولاد کرده به بر بگتری. ابوشکور (از سروری) (شعوری). ز تیر چارپر وز گرز ششپر سپرها چون زره مغفر چو بگتر. محمد عصار (از شعوری ج 1 ص 136). دیدۀ زره بر روی خود و برگستوان و بگتر و کجین دوختند. (نظام قاری)
بگلر. بیگلر. لفظ ترکی است و بمعنی بزرگ و امیر است چه بیک یا بک بمعنی بزرگ است و ’لر’ مخفف ’لار’ است که ضمیر جمع غایب باشد. (یادداشت مؤلف). و رجوع به بکلربک و بکلربکی شود: هست طاغی بکلر زرین قبا هست شاکر خستۀ صاحب عبا. مولوی