جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بدطینتی

بدطینتی

بدطینتی
بدخواهی. (ناظم الاطباء). بدسرشتی. بدفطرتی. مقابل خوش طینتی، آنکه بهر طریقی تحصیل پول می کند. (ناظم الاطباء) ، آنکه عادتاًشریر باشد و بدخوی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

بدطینت

بدطینت
بدخلق و بدخواه. (ناظم الاطباء). بدسرشت و بدمزاج. (آنندراج). بدنهاد. بدفطرت. بدجبلت. که بد دیگران خواهد. (یادداشت مؤلف). مقابل خوش طینت.
لغت نامه دهخدا

بدطینت

بدطینت
بداصل، بدخواه، بدذات، بدسگال، بدنفس، بدنهاد، خباثت پیشه، خبیث
متضاد: خوش طینت، نیک سرشت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

بدمینتن

بدمینتن
نوعی از ورزش شبیه به تنیس که در زمینی شبیه زمین والیبال با شرکت 2 یا 4 تن انجام میشود. راکت آن از راکت تنیس ضعیف تر است و توپ آن از یک گوی کوچک پلاستیک یا چرمی تشکیل شده که چند پر (پرنده) در آن فرو برده اند. این ورزش تازه در ایران معمول شده
فرهنگ لغت هوشیار