جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با باارز

باارز

باارز
پرقیمت. گرانبها. ارجمند:
یکی را ز گردنکشان مرز داد
سپه را همه چیز باارز داد.
فردوسی.
ورا زود سالار لشکر کنیم
بدین مرز باارز مهتر کنیم.
فردوسی.
برین مرز باارز آتش بریخت
همه خاک غم بر دلیران ببیخت.
فردوسی.
پس او نبرده فرامرز بود
که با فر و با برز و باارز بود.
فردوسی.
بدین مرز باارز یار توام
بهر نیک و بد دستیار توام.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

باخرز

باخرز
مقامی از موسیقی، گوشه ای از چهل و هشت گوشه موسیقی قدیم
باخرز
فرهنگ لغت هوشیار

ناارز

ناارز
بی ارزش بی بها مقابل ارز سخنهای من چون شنیدی بورز مگربازدانی زناارزارز. (شا)
فرهنگ لغت هوشیار