جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اوروت کردن

وروت کردن

وروت کردن
خشم کردن غضب کردن برمن ای سنگدل، وروت مکن، ناز من تو با بروت مکن، (بارانی)
فرهنگ لغت هوشیار

اوراق کردن

اوراق کردن
اپاچ کردن پخش کردن اجزای چیزی مانند اتومبیل کتاب و غیره
اوراق کردن
فرهنگ لغت هوشیار

وارون کردن

وارون کردن
واژگون کردن سرنگون ساختن، دیگرکون کردن تغییر دادن
وارون کردن
فرهنگ لغت هوشیار

اوراق کردن

اوراق کردن
ورق ورق کردن، اجزای چیزی را از هم جدا کردن، با ضربه از پای درآوردن، ناقص کردن، روحاً و جسماً ذلیل و ناتوان کردن
اوراق کردن
فرهنگ فارسی معین

آورود کردن

آورود کردن
آورید کردن. ارید کردن. اُرود کردن. رود کردن. روده کردن. رجوع به آورید کردن شود
لغت نامه دهخدا

نوروز کردن

نوروز کردن
به نوروز جشن گرفتن. جشن نوروزی برپا کردن: چون ایوان مداین تمام گشت نوروز کرد و رسم جشن به جا آورد چنانکه آئین ایشان بود اما کبیسه نکرد. (نوروزنامه). و این دیه را هر پانزده روز بازار است و چون بازار آخرین سال باشد بیست روز بازار کنندو بیست ویکم روز، نوروز کنند. (تاریخ بخارا ص 21)
لغت نامه دهخدا

وارون کردن

وارون کردن
واژگون کردن. وارونه کردن. باژگون کردن. معکوس ساختن
لغت نامه دهخدا