معنی اکسالات - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با اکسالات
اکمالات
- اکمالات
- جَمعِ واژۀ اِکمال. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به اکمال شود
لغت نامه دهخدا
اتصالات
- اتصالات
- پیوستگی ها ناجدایی ها همبندیها، جمع اتصال. پیوستنها پیوستگیها، مقارنه یا اقتران و مقابله یا استقبال نیرین یا کوکبی با شمس، ممازجات کاینات
فرهنگ لغت هوشیار
احوالات
- احوالات
- در فارسی احوال را به گونه تک (مفرد) به کار می برند و آن را با) ات (بسیار می کنند چگونگی ها کار و بارها جاورها حالتها، چگونگیها
فرهنگ لغت هوشیار