جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با هم بالش

هم بالا

هم بالا
دو یا چند تن که اقامت آنان مساوی باشد هم قد: وکواعب اترابا و کنیزکان هم بالا هم آسا هم زاد، معادل برابر: اما چکنم که ایام مصابرت در درازی گویی از روز محشر زاده و اعوام مهارجت هم بالای ساق قیامت افتاده
فرهنگ لغت هوشیار

هم بالا

هم بالا
هم قد. (یادداشت مؤلف) :
کنیزی را که هم بالای او بود
به حسن و چابکی همتای اوبود.
نظامی.
چو قد ویس بت پیکرچنان شد
که هم بالای سرو بوستان شد...
فخرالدین اسعد.
دُر بار می در پای او از دیده هم بالای او
گر در جوار رای او دل صدر والا یافتی.
خاقانی.
، مناسب. جور. هم اندازه:
شهنشاهی که درع شرع هم بالای او باشد
قدردستی که فرق شرع نطع پای او باشد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

هم بازی

هم بازی
کسی که با دیگری بازی می کند، دو نفر که با یکدیگر بازی کنند
هم بازی
فرهنگ فارسی عمید

هم حالت

هم حالت
هم جاور، دو یا چند تن که دارای حالتی شبیه هم باشند: همه هم حالت و هم غصه و هم دردمنید پاسخ حال من آراسته تر باز دهید (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار

هم بازی

هم بازی
کسی که با شخص یا اشخاصی دیگر بازی کند، هنرپیشه ای که با هنرپیشه دیگر در فیلم یا نمایش نامه ای بازی کند
هم بازی
فرهنگ فارسی معین