معنی نامکرر - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با نامکرر
نامکرر
- نامکرر
- ناواپو ناپوییده ناگفته ناشنوده نادیده ناچشیده آنچه که تکرار نشده: یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب کز هر زبان که می شنوم نامکرراست. (حافظ) مقابل مکرر
فرهنگ لغت هوشیار
نامکرر
- نامکرر
- تکرارناشده. مقابل مکرر. رجوع به مکرر شود:
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که می شنوم نامکرر است.
حافظ
لغت نامه دهخدا