معنی نافرهختگی - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با نافرهختگی
نافرهختگی
- نافرهختگی
- حالت و چگونگی نافرهخته. ادب ناگرفتگی. گستاخی. نافرهخته بودن. رجوع به نافرهخته شود
لغت نامه دهخدا
نافروختنی
- نافروختنی
- که ازدر فروش نیست. که نشایدش فروخت. که نتوانش فروخت. مقابل فروختنی، که ازدر افروختن نیست. ناافروختنی. مقابل افروختنی. رجوع به افروختنی شود
لغت نامه دهخدا
نافراختنی
- نافراختنی
- که ازدر افراختن نیست. نیفراختنی. مقابل افراختنی. رجوع به افراختنی شود
لغت نامه دهخدا
نافرهخته
- نافرهخته
- بی ادب، بدخو، برای مِثال زشت و نافرهخته و نابخردی / آدمی رویی و در باطن ددی (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۲۰)، وحشی، بی تربیت
فرهنگ فارسی عمید