کاربر کاربر آنکه وسیله یا دستگاهی را به کار می برد، ویژگی آنچه وقت و انرژی زیاد مصرف می کند، دارای توانایی برای انجام کار در کمترین زمان ممکن فرهنگ فارسی عمید
کاربر کاربر آنکه زود امور را فیصل کند و کاری را بانجام رساند. احوذی. (منتهی الارب). قضی. ماضی فی الامور، برهم زن کار. (آنندراج) : از دو کونم قطع سودا کرد و در خونم نشاند هست تیغ غمزهایت کاربر هم کارساز. مخلص کاشی (از آنندراج) لغت نامه دهخدا