جدول جو
جدول جو

معنی غم آلود

غم آلود
غمناک، اندوهگین، برای مثال فسرده دلان را در آرد به کار / غم آلودگان را شود غم گسار (نظامی۵ - ۷۶۶)
تصویری از غم آلود
تصویر غم آلود
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غم آلود

غم آلود

غم آلود
غم آلوده. غمناک. اندوهگین. غم آلوده. رجوع به غم شود:
ما از عراق جان غم آلود میبریم
وز آتش جگر، دل پردود میبریم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

غم آلوده

غم آلوده
غمناک. اندوهگین. غم آلود. حزین. دلتنگ. رجوع به غم شود:
بیا ساقی آن لعل پالوده را
بیاور، بشوی این غم آلوده را.
نظامی.
فسرده دلان را درآرد به کار
غم آلودگان را شود غمگسار.
نظامی.
غم آلوده یوسف به کنجی نشست
به سر برز نَفْس ستمگاره دست.
سعدی (بوستان).
قطرۀ اشکی که از مژگان غم آلوده ریخت
عنکبوتی گشت و بر چاک گریبانم تنید.
ملا قاسم مشهدی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

اخم آلود

اخم آلود
چهره ای که اخم و چین و آژنگ بر آنست آلوده به اخم و در هم کشیدگی
اخم آلود
فرهنگ لغت هوشیار