گوساله. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). گوسالۀ اول سال. (اقرب الموارد) (غیاث اللغات). ج، عُجول: آل موسی کو دریغا تا کنون عابدان عجل را ریزند خون. مولوی (مثنوی). قد شابَه َ بالوَری ̍ حِمارٌ عِجْلاً جسداً له خُوارٌ. سعدی (گلستان). بچۀ گاو چون از مادر بزمین آید عجل بود. (از تاریخ قم ص 818)