جدول جو
جدول جو

معنی صرف

صرف
خالص، کنایه از شراب خالص، برای مثال بیا ساقی آن صرف بیجاده رنگ / به من ده که پایم درآمد به سنگ (نظامی۵ - ۸۷۰)
تصویری از صرف
تصویر صرف
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با صرف

صرف

صرف
خرج کردن، انفاق کردن مال، کنایه از گردش روزگار، گردش زمانه، کسی یا چیزی را به جایی برگرداندن، رد کردن،
در علوم ادبی در دستور زبان عربی، علمی که در اشتقاق و صیغه های کلمات عربی بحث می کند و قواعدی برای نقل صیغه های افعال به دست می دهد، تصریف،
در علم اقتصاد تفاوت بین قیمت واقعی پول و قیمتی که در بازار خرید و فروش می شود، بدل کردن پولی به پول دیگر، آنچه صراف پس از تبدیل پولی به پول دیگر برای خود برمی دارد،
صرف شدن: به کار رفتن، مصرف شدن، خرج شدن، سپری شدن، برای مِثال بیا تا بِه از زندگانی به دستت / چه افتاد تا صرف شد زندگانی (سعدی۲ - ۵۹۱)
صرف کردن: به کار بردن، مصرف کردن، خرج کردن، برای مِثال نداشت چشم بصیرت که گِرد کرد و نخورد / بِبُرد گوی سعادت که صرف کرد و بداد (سعدی۲ - ۶۳۹)
صرف
فرهنگ فارسی عمید

صرف

صرف
گردش، گردش روزگار، علمی که به بحث درباره اشتقاق و صیغه های کلمات عربی می پردازد
صرف
فرهنگ فارسی معین

صرف

صرف
گردانیدن، برگردانیدن، منصرف کردن، به کار بردن، سره کردن زر و سیم، تبدیل پولی به پول دیگر 6- سود
صرف
فرهنگ فارسی معین