جدول جو
جدول جو

معنی دیدوان

دیدوان
دیدبان، نگاهبان، سرباز یا قراول که بالای بلندی بایستد و هرچه از دور ببیند خبر بدهد، دیده دار، دیده ور
تصویری از دیدوان
تصویر دیدوان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دیدوان

دیدوان

دیدوان
ماموری که بالای دیدگاه ایستد و هر چه از دور بیند بمافوق خبر دهد، نگاهبانان قراول
فرهنگ لغت هوشیار

دیدوان

دیدوان
دیدبان، دیده بان، رجوع به دیدبان شود: اذکاه، دیدوان فرستادن، (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا

دیدبان

دیدبان
شخصی را گویند که برجای بلند مانند سر کوه و بالای کشتی نشیند و هر چه از دور بیند خبر دهد
فرهنگ لغت هوشیار

دیدبان

دیدبان
دیدِه بان، سرباز یا قراول که بالای بلندی بایستد و هر چه از دور ببیند خبر بدهد، دیدِه وَر، دیدِه دار، قَراوُل، نِگاهبان
دیده بان فلک: کنایه از زحل
دیدبان
فرهنگ فارسی عمید

سیدوان

سیدوان
دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند، دارای 738 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

دیدگان

دیدگان
نام محلی کنار راه آباده و شیراز میان آجدادو قادرآباد در 735700گزی تهران، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا